کاش صاحب برسد بنده به زنجیر کند
این جوانان همه را در ره خود پیر کند
هیچکس کاش نباشد نگهش بر راهی
چشم بر در بود و دلبر او دیر کند
کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد
با نگاهش به دل غمزده تاثیر کند
کاش از روی ترحم گذرد بر دل من
خود بسازد دل دیوانه و تعمیر کند
کاش صاحب نفسی همدم این خسته شود
که ز گرمی لبش مساله تغییر کند
چند سالیست که در هجر رخش می گرییم
کاش با نیم نگه از همه تقدیر کند
کاش با آن قلم عشق شبی نام مرا
کاش روزی بزند تکیه به دیوار حرم
با همان لحن علی نغمه تکبیر کند
کاش جز مجلس او جای دگر پا ننهم
تا فقط مجلس او جان مرا سیر کند
نویسنده: حبیب دهقان .::. شنبه 85/7/22 .::. ساعت 3:4 عصر | نظرات دیگران ( ) |